ديده بان خط

در نيروهاي ديده بان لشكر 27، برادر «رئيسي» در كارش مهارت خاصي داشت. روزي در خط ديده باني دكل او را زدند. تك تيراندازهاي زبردست دشمن هميشه سعي مي كردند اولين شكارشان ديده بان باشد؛ چون ديده بان ها چشم خط و محور بودند. وقتي ديده بان را مي زدند، بچه ها اصطلاحا مي گفتند كور شديم. در آن منطقه، هدايت آتش خودي روي خط دشمن به عهده برادر رئيسي بود و ديده بان ديگر هم شهيد شده بود. در شلمچه و كانال ماهي، خط بود و او يك تنه بايد همه جا را پوشش مي داد.

مطلب اول، حفظ جان خودش بود. او مي دانست كه اگر سر بلند كند، قناصه چي هاي دشمن پيشاني اش را متلاشي مي كنند. به همين دليل، چاره اي انديشيد. در فواصل مختلف از بچه ها خواسته بود لوله هاي پليكا در داخل خاكريز كار بگذارند و سر لوله را با حرارت گشاد كنند تا او محوطة بيشتري را تحت پوشش قرار دهد. او مي دويد و از داخل لوله اول گرا مي گرفت و آتش مي ريخت و گراها را ثبت مي كرد و به اسم شهدا نامگذاري شان مي كرد. بي سيم چي هم دنبالش حركت مي كرد. عراقي ها ناراحت از آتش هدايت شده، مي دانستند كه ديده باني در خط وجود دارد؛ ولي هر چه چشم مي انداختند، كسي از روي خاكريز سرك نمي كشيد. آنها كه از شكار او مأيوس شده بودند، كل خط را در عرض 15 دقيقه تبديل كردند به جهنم تا شايد ديده بان را از كار بيندازند. او به سنگر رفته بود و هر از چندگاهي از ميان لوله ها صحنه را زير نظر مي گرفت. به اين طريق، تا شب عراقي ها را سرگردان و علاف خود كرد و آنها در آن روز، موفق به پاتك نشدند و بچه هاي جهاد خط را تثبيت كردند.

موضوعات: دیده بان خط  لینک ثابت