پنكۀ سقفي

در خسروآباد، نزديك آبادان مستقر بوديم. گرماي هوا كشنده بود. ديگر مرطوب كردن چفيه هم كارگر نبود. يكي از بچه ها راه حل جالبي پيدا كرد؛ با كاغذ مقوا چهار استوانة مخروطي شكل مثل دوك درست كرد كه با اتصال آنها به دو قطعه چوب، شكل بعلاوه ساخت و در نهايت چيزي شبيه بادنما درست شد. وي چوب مقاومي به طول 3 متر از اطراف نيزار بريد و با حوصله آن را پاك و مرتب كرد و آن را ميان بعلاوة ساخته شده، محكم وصل كرد، و از بالاي سنگر به طريقي كه بيشتر ارتفاع چوب، يعني حدود 2 متر آن روي سنگر و 1 متر داخل سنگر باشد، با زحمت لوله اي عبور داد و آن را ثابت كرد. از داخل سنگر، قطعاتي از برگ نخل را كه پهن تر و تازه تر بودند، به ني چوبي آويزان كرد. وقتي بعلاوه به بالاي سنگر برده شد و روي چوب وصل شد، باد، ني را به حركت در مي آورد. خودش هم كمي با دست كمك كرد و با چرخش بعلاوه، برگ نخل ها در داخل سنگر شروع به چرخيدن كردند و اولين پنكة سقفي به اين ترتيب متولد شد. سنگرهاي ديگر به تقليد از او همين كار را كردند.

موضوعات: پنکه سقفی  لینک ثابت