من شیمیاییم | ... |
[شنبه 1397-09-24] [ 07:10:00 ب.ظ ] |
خاطرات خاکی
خاطرات هشت سال دفاع مقدس در سنگر جبهه و شهادت شهدای مطهر
|
|
|
||||||||||||||||||||
همہ میخندیدند و میگفتند : اینجا هتل همدانی است ، یعنی اینقدر با همہ خودمانی ، صمیمی ، راحت بودند و هر ڪسی هر ڪار و مشڪلی داشت ، اولین جایی ڪه میآمد ، منزل ما بود و ایشان هم با رویی خوش برخورد میڪرد . با آن همہ خستگی ڪه از سر ڪار میآمد ، اگر میهمان در خانہ بود ، یڪ وقت تا ساعت یڪ یا دو مینشست . گرم و صمیمی بود و هر چہ در خانہ بود ، با جان و دل در اختیار همہ میگذاشت . اینطور نبود ڪه خودش را برای ڪسی بگیرد و یا در جمعی از خود حرفی بزند .
? #از_اهل_بیت_الگو_میگیرم #شهید_ستار_محمودی
❌خلاف قانون…❌ ?#حاج_حسین می خواست بره #فاو،ماشین رو برداشت و رفت. ساعتی بعد دیدم پیاده داره بر می گرده! ?تا این #حکم_شرعی رو شنیدم ماشین رو زدم کنار جاده و برگشتم یه راننده پیداکنم که منو ببره فاو… #شهیدحاج_حسین_خرازی
|
||||||||||||||||||||
|