#ســــــــــردار_خـــــــیــــــــبــــــــــر

?یه شب خواب بودم که تو خواب دیدم دارن در میزنن . در رو که باز کردم دیدم #شهیدهمت با یه موتورتریل جلو در خونه وایساده و میگه #سوارشو بریم .

?ازش پرسیم کجا گفت یه نفر به #کمک ما احتیاج داره . سوار شدم و رفتیم . سرعتش زیاد نبود طوری که بتونم آدرس #خیابون ها رو خوب ببینم……

?وقتی رسیدیم از خواب پریدم .
از چند نفر پرسیدم که #تعبیر این خواب چیه گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به #کمکت احتیاج داره …..

?هر جوری بود خودمو به اون #آدرس رسوندم و درزدم . دررو که باز کردن دیدم یه #پسرجوون اومد جلوی در …..

نه من اونو میشناختم نه اون منو . …..

?گفت: بفرمایید چیکار دارید ؟
ازش پرسیم که با #شهیدهمت کاری داشته؟؟ یهو زد زیر گریه. گفت چند وقته میخوام #خودکشی کنم …….

?دیروز داشتم تو خیابون راه می رفتم و به این فکر میکردم که چه جوری خودم رو #خلاص کنم که یه دفعه چشمم اوفتاد به یه تابلو که روش نوشته شده بود

#اتوبان_شهیدهمت ………

?گفتم میگن شماها #زنده اید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از #خودکشی منصرف بشم ……..

الان شما اومدید اینجا و میگید که از #طرف #شهیدهمت اومدید ..

#شهید_حاج_ابراهیم_همت

موضوعات: سردار خیبر  لینک ثابت