شهیدبرونسی | ... |
#روایـت_عـاشــقـی
?شهیدی که با حضرت زینب(س) در جبهـه دیـــدار داشت
همسر بزرگوار شهید برونسی:
یکبار خاطره ای از جبهه برایم تعریف میکرد
میگفت:
?کنار یکی از زاغه های #مهمات سخت مشغول بودیم.
تو جعبه های مخصوص مهمّات میگذاشتیم و درشان را می بستیم.
گرم ڪار یکدفعه چشمم افتاد به یک خـانـم #محجبـه که چادری مشکی داشت،
پا به پای ما مهمات میگذاشت توی جعبه ها.
?با خودم گفتم حتما از این خانمهاییه که میان جبهه
اصلا حواسم به این نبود که #هیچ زنی را نمیگذارند وارد آن منطقه بشود.
به بچه ها نگاه کردم مشغول کارشان بودند و بی تفاوت میرفتند و می آمدند، انگار آن خانم را نمیدیدند.
?قضیه عجیب برام سؤال شده بود
موضوع عــادی بنظر نمیرسید.
#کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست
رفتم نزدیکتر تا رعایت #ادب شده باشد،
سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم:
?خانم ! جایی که ما #مردها هستیم شما نباید #زحمت بکشین.
رویش طرف من نبود.
به تمام قد ایستاد و فرمود:
مگر شما در راه #برادر من زحمت نمی کشید
یک آن یاد #امـام_حسیـن(ع)
افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد.
خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست .
?بی اختیار شده بودم و نمیدونستم چی بگم
#خانم همانطور که رویشان آنطرف بود فرمودند: هرکس که یاور ما باشد البته ما هم یاری اش میکنیم.
#شهید_حاج_عبدالحسین_برونسی?
?شـادی روح شهدا #صلوات
[دوشنبه 1398-01-05] [ 06:27:00 ب.ظ ] |