لبخندهای خاکی | ... |
دوران اسارت همہ چیزش خاطره بود ما از همه امڪانات موجود ڪه هیچ چیز نبود استفاده میڪردیم با وجود تمام ڪمبودها دین و مڪتب و اخلاق خودمان را حفظ میڪردیم یڪ سالن بزرگ داشتیم ڪه هم استراحت میڪردیم و همہ ڪارمان اونجا بود یڪ روز براے تعویض شلوارم پتویے بہ دورم گرفتم و خم شدم تا شلوارم را در بیارم اسیر تازه واردے داشتیم نمیدانست من چڪار میڪنم فڪر ڪرد من در حال رڪوع نمازم سریع پشت سر من قرار گرفت و یا الله ے گفت و بہ من اقتدا نمود به رڪوع رفت صورتم را برگرداندم و گفتم برادر تعویض شلوار ڪه اقتدا ندارد ?
[دوشنبه 1397-02-24] [ 04:02:00 ب.ظ ] |
خیلی باحال بود.
جبهه فرهنگی امروز هم انیجوریه . باید از کمترین امکانات بیشترین نتیجه رو گرفت
1397/02/26 @ 18:11
سلام منم موافقم
1397/02/26 @ 18:28
فرم در حال بارگذاری ...