خاطرات_شهدا

مــا_در_حـال_جنگــیم

?صبحانہ ای ڪہ بہ خلبان‌ها می‌دادم ،
ڪره ، مربا و پنیر بود .
یك روز شهید ڪشوری مرا صدا زد و گفت :
فلانی ! گفتم : بله .
گفت : شما در یك منطقه‌ی جنگی
در مهمان‌سرا ڪار می‌ڪنید .

?پس باید بدانید
مملڪت ما در حال جنگ است
و در تحریم اقتصادی بہ سر می‌برد .

?شما نباید ڪره ، مربا و پنیر را
با هم به ما بدهید
درست است ڪہ ما باید
با توپ و تانك‌های دشمن بجنگیم
ولی این دلیل نمی‌شود
ما این گونه غذا بخوریم .

?شما باید یك روز به ما ڪره ،
روز دیگر پنیر و روز سوم بہ ما مربا بدهید .
در سہ روز باید از این‌ها استفاده ڪنیم
وگرنه این اسراف است .
من از شما خواهش می‌ڪنم
ڪہ این ڪار را نڪنید .
من گفتم : چشم .

✍ نشر بمناسبت : سالروز شهادت ، شهید خلبان احمد کشوری

? مزار شهید : گلزار شهدای تهران ، قطعہ ۲۴ ، ردیف ۸۲ ، شماره ۵

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت