گردان مرتضے به گردان لوطی‌ها
معروف بود. هر یک از فرمانـدهانِ
گردان‌ها کہ به دلایلے نیروهایشان را
رد مے ‌ڪردند، آن‌ها به این گردان
مے فرستادند. علی‌رغم شیطنت‌هاے
رزمندگان این گردان، یکے از بهترین
گردان‌های خط شڪن بودند.

این گروه درصبحگاه و آموزشے
شرڪت نڪرده و نامنظم بود.
قبل از آغاز عملیات والفجر یڪ،
چندتن از فرماندهان شکایت گردان
مرتضے را بہ شهید نجفی رستگار
مے برند حاج کاظم گفت: ازشنیدن
این سخنان ناراحت شدم ومرتضے را
خواستم که برای توضیح بیاید.

اولباس رزم مرتب وپوتین به‌پا نمیکرد
لباسش را برروی شلوارمےانداخت
وبایک کتانےگردانش رافرماندهےمیکرد.
یک ربع بعد با همان نوع پوشش به اتاق فرماندهے آمد و گفت:
سلام علیکم حاج آقا
با دلخوری و صدای بلند شروع
به اعتراض کردم و گفتم :
«این چه وضع گردان است
همه از گردان شما ناراضیند
و شکایت دارند…»

مرتضے تا انتهاے صحبت‌ها آرام
بوده و به سخنانم گوش می داد.
وقتی حرف‌هایم تمام شد
جلوترآمد و گفت:

داداش! بسیجےاز مسجد آوردن
هنر نیست اگر از کوچه و خیابان
بسیجےرا به جبهه آوردی هنر است.
اگر از من ناراضے هستید حکمم
را تحویل مے‌دهم

حاج کاظم گفت: با حرف مرتضی
گویے از خواب غفلت بیدار شدم
و کمی آرام گرفتم….

#شهید_مرتضی_زارع_دولابی
فرمانده گردان حضرت قاسم
لشکر۱۰سیدالشهـدا
#نقل_از_شهیدکاظم_نجفی_رستگار
#روایت_از_همرزم_شهید

موضوعات: گردان لوطی ها  لینک ثابت